آراد من ده ماهه شد

پسر من دیگه رفتی توی یازده ماهگی

دیگه مرد شدی واسه خودت...

میدونی چقدر روزامونو قشنگ و قشنگ تر میکنی

وقتی با دستای کوچولوت دست میزنی و انگشت معروف اشاره رو به سمت هرچیز میبری

اینقدر حواست به همه چی هست که آدم کیف میکنه.وقتی چیز جدیدی رو میبینی اول با انگشت اشاره میری سمتش بعد که مطمئن شدی باهاش بازی میکنی

وقتی چیز جالبی توجهتو جلب میکنه اول خوب از دور نگاش میکنی و خوب بررسی میکنی ببینی ارزش داره بری سمتش یا نه اگه ارزششو داشت تو یه حرکت سریع و بامزه سینه خیز میری سمتش

اینقدر این کارو بامزه انجام میدی که محاله کسی ببینه و نخنده و کیف نکنه

دلم میخواد حس و حال تک تک این روزهامو این شیرین کاریاتو ضبط کنم.کاش میشد به جای عکس و فیلم اون لحظه های خوب رو نگهشون داشت.اینقدر توی بغلم فشارت میدم و اینقدر تو خوب و دلچسبی که هیچی هیچی هیچی دیگه تو این دنیا نمیخوام جز سلامتی و عاقبت به خیری تو

جدیدا بهت میگیم آراد پیشونییی بعد پیشونیتو میاری میزنی به پیشونیمون الهی قربونت برم من .دایی علی هم برات هی شعر میخونه و تو ذوق زده میشی

امروز برات کلی بازی جدید نوشتم توی اداره! که میرم خونه عصری مقدماتشو فراهم کنم

وقتی تو بازی میکنی من کیف دنیارو میکنم

اینقده خوبههههههههههههه هیچی مثل بازی کردن تو حال منو خوب نمیکنه

دلم میخواد یه کم دیگه بزرگ شی کلی باهم نقاشی کنیم گل بازی بریم بیرون بریم پارک واااای چقدر تو رو داشتن خوبه

مرسی مامانی که هستی مرسی بخاطر همه قشنگیایی که به من و بابایی میدی