سفر به کیش

سلام پسر گلم 

امروز تو گل من یازده ماهت کامل میشه و میری توی دوازده ماه

یه کم از کارای جدیدت مینویسم و بعد هم از سفر کیشت عکس میذارم

خوب جونم برات بگه اینقدرررررر خوشمزه و خوردنی شدییییی که هرچی بگم کم گفتم.جدیدا چراغ و گوش و مو رو نشون میدی و بلافاصله هم برای خودت دست میزنی.تازه خیلی وقتا هنوز نشون نداده زود برای خودت دست میزنی

دیگه اینکه قشنگگگ میدونی از هرکی چی باید بخوای تا بغل مامان و بابام میری انگشت اشاره ات میره بالا و دنبال پنجره و تراس میگردی یعنی منو ببرین پشت پنجره بیرون رو ببینم و با بابایی هم بابا بازی میکنی سرت رو میذاری رو قفسه سینه اش و آماده حرکت میشی

از منم که فقط ....همونو میخوای و خنده دار آویزون میشی و میخندی خودت الهی قربونت بشم

ضمنا تنها نقطه خونه که بهش دست نزدی و واست عقده شده سبد سیب زمینی و پیازاست که باید یه روز بشوریمش بدیم بازی کنی که اینقده حسرت به دل نمونی اصلا همین امروز این کارو میکنم.عین یه نوار ضبط شده هرجای خونه بذاریمت چاردست و پا اومدی تو آشپزخونه و منم که اهل کهنه کشی و نظافت کف نبودم روزی چند بار باید کف رو تمیز کنم تا مبادا آلوده شه دستای نازنینت

دیگه اینکه وای که چقدر واسه مامان بزرگت ذوق میکنی خودتو موش میکنی و میخندی با دستات میزنی رو صورت مامان بزرگ و بغل هرکی باشی تا مامان بزرگ رو میبینی باید بپری بغلش

دیشب خونه عمه فریبا بودیم کلی خوشمزه بازی درآوردی آها علاقه بسیار بسیار شدیدی به پرتقال داری یعنی اگه فکر کنم از صبح تا شب هم بهت پرتقال بدم بازم وقتی تموم میشه گریه میافتی

واقعا نمیدونم چکار کنم جلوت نباید میوه باشه حتی با فاصله هم میبینی و اشاره میکنی که میخوای خوب باید یه ماه دیگه صبر کنم تا همه میوه هارو بتونم بهت بدم گل من

هفته پیش هم چند روزی رفتیم کیشو  واقعا آب و هوا عوض کردیم

گرچه فسقل مامان توی کالسکه اش نمینشست و همش بغل میخواست ولی خوب بازم خوب بود و تو هم حسابی حال و هوات عوض شد

صبح به صبح جلوی قفس پرنده ها صبحانه میل میکردی بعد هم میرفتیم بیرون یک ساعتی تا ظهر میخوابیدیو پاساژ گردی میکردی و بعد هم غروب میرفتیم لب دریا ماسه بازی

تازه سوار قایق هم شدی و من و بابایی رفتیم پاراسل! اصلا فکر نمیکردم اینقدر خوب و آروم باشی توی قایق 

خلاصه که بعد از کلی خوشگذرونی برگشتیم به کار و بدو بدو زندگی !