مهد مامان زهره
سلام پسر گلم
دیروز ناهار خونه مامان اینا بودیم و تو ماشالله برای خودت از این اتاق به اون اتاق و توی آشپزخونه تند و تند میرفتی و میومدی و خوب خداروشکر مثه خونه من خونه مامان اینا خطرناک نیس
خلاصه تصمیم گرفتیم امروز بیاریمت پیش مامان اینا و برای اینکه از خواب پانشی لای پتو بپیچیمت
جالبه که تا برت داشتم شروع کردی به پوف کردن و خندیدن و تا خود خونه مامان زهره خندیدی و نگاه دوروبر کردی ..ای جیگر مامان با اون لبا و چشا کلی سخت بود گذاشتنت ولی همین که میبینم اونجا خوشحالی و میخندی واسم کافیه امیدوارم امروز راحت بخوابی و دنبال مامانت نگردی ای قربون شکل ماهت بشم دردونه من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی