سینه خیز رفتن آراد
سلام گل مامان
خوب دیگه سه روزه که به صورت خیلی بامزه ای سینه خیز میری و هرکی میبینه این مدل رفتنتو کلی کیف میکنه
مثلا لول هدفتو تعیین میکنی بعد هم چشماتو گرد میکنی و به سمت ههدف میری با سرعت هرچه تمام تر!حالا جالبیش اینجاست که وسط راه اگه خسته شدی یه هو روی یه دست تکیه میدی و برمیگردی دوروبرو نگاه کردن
این حرکتت عالیییییه مخصوصا که بادی هم به غبغب کوچولوت میندازی و من روده بر میشم از خنده از این کار شیرینت
جدیدا شب ها خیلی بهم وابسته شدی و بیشتر اوقات در حال غلت زدنی و بعد خودت گریه میافتی چرا آخه مامان
نمیدونم چکار کنم از شدت این وابستگی کم کنم.آخه اینجوری نمیتونی تا هروقت بخوای بخوابی و صبح ها اکثرا از هفت صبح بیداری
طفلی مامان زهره خیلی برات زحمت میکشه
تو تاریکی و سرما پامیشه میاد اینجا و تو هم حسابی شیطونی میکنی
تازه یه روز که نمیبینتت کلی دلش تنگ میشه برات
خود منم الان دلم برات تنگ شد...خیلی دلم میسوزه که باید بذارمت و برم اداره کوچولوی نازنین من
خیلی دوستت دارم و میبوسمت عشق مامان