براي ثبت بهترين لحظه هاي با تو بودن

اولین یلدا

1394/10/1 9:51
نویسنده : مامانت
67 بازدید
اشتراک گذاری

خوب دیگه دیشب اولین یلدات رو کنار مامان بزرگ و بابابزرگ و عمه و عمو و دایی سپری کردی و حسابی وروجک شده بودی قشنگ مامان

پارسال همچین موقعی تو شکمم داشتی وول میخوردی یادته؟ یادته منم دیابت گرفته بودم همین موقع ها بود چقدر غصه دار بودم؟

کی فکرشو میکرد سال دیگه همه این غصه ها یادم بره

یه جوجه خوشگل یه پسرماه داشته باشم

دیروز نزدیک اداره برات چند تا عروسک کوکی گرفتم کلی خندیدی و خوشت اومد کم کم داری تلاش میکنی که چهاردست و پا هم بری تنبل خان من از هم سن و سالات عقب افتادیا فکر کنم به مامان بابات رفتی

باورم نمیشه دو ماه و ده روز دیگه تولدته وای یعنی داره یک سالت میشه مامانم؟یعنی قراره تاتی تاتی کنی؟

یعنی قراره شروع کنی به حرف زدن؟وای خدایا تو عشق منی مامانم نفس منی

شبا که کنارم میخوابی هرچی از جنس آرامشه توی دنیا میاد سراغم نگاه پر لبخندت چشمای شیطونت که تو چشمام زل میزنه و نفس گرمت....صبح به صبح باید با همه اینا خداحافظی کنم و بیام...خیلی سخته واقعا سخته مخصوصا که صبحا دنبال من میگردی که بخوابی

بازم خدایا شکرت که توی بغل مامان زهره آروم میگیری و میخوابی

بازم خدایا شکرت که جان مریم دوست داری وقتی میخونه لبخند میزنی مامان زهره ات رو خیلی دوس داری و من واسه تک تک اینا باید خدارو شکر کنم....روزا خیلی کم میبینمت و امیدم همش به آخر هفته هاست که درست حسابی پیشت باشم عزیز مامان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)