براي ثبت بهترين لحظه هاي با تو بودن

واكسن چهار ماهگي

1394/4/11 11:25
نویسنده : مامانت
42 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره امروز واكسن تو گل پسرو زديم من كه ديشب اصلا خوابم نبرد تا صبح. دو ساعت قبلش بهت استامينوفن داديم و كلا گيج بودي تو الهي قربونت برم يه جغجغه قورباغه اي داري كه خيلي دوسش داري و هروقت جلوت ميگيريم ميخندي. قبل واكسن گرفتمش جلوت شروع كردي به خنديدن و يه هو قيافه ات عوض شد و وااااااي وقتي گريه ميكني با تمام وجود از اعماق دل گريه ميكني ولي خداروشكر گريه ات مثه دوماهگي نبود تا بغلت كردم آروم شدي شروع كردم باهات حرف زدن. كلا امروز خيلي مظلوم شده بودي و بابايي هي ميبوسيدت و قربون صدقه ات ميرفت. چشاتو مظلوم ميكني و دهانتو نميه باز نگه ميداري عين بچه هايي كه بي تقصيرن آدم ميخواد گازت بگيره. قربونت برم كه اينقده ماهي پسرم به شنيدن نفسا و لمست معتاد شدم... ديروز عصر كنار بابايي خوابيده بودي اومدم لباس كثيفاتو بندازم توي ماشين، ديدم وااااي چه بويي ميده بوي زندگييييييي بوي تن خوشمزه ات. خيلي خوشمزه نگاه ميكني مامان. عاشقتم اميدوارم اين دو روز خيلي اذيت نشي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)